صدای سکوت

موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است...

صدای سکوت

موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
۱۸ آبان ۹۵ ، ۰۸:۰۴

بهشت خودساخته

عکس جالبی رو انتخاب کرده بود، یه خرگوش بین یه دنیا هویج. (۱)

خرگوشی که با نگاهش فریاد میزد منو این همه خوشبختی محاله!!!

خب انگار واقعا بهشت یه مفهوم نسبیه 

۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۰:۲۱

پرسش ها

حتما تا حالا با وضعیتی مواجه شدی که ازت بخوان یکی از اطرافیانت رو توصیف کنی . احتمالا هر بار که توی همچین حالتی قرار گرفتی بین کلی پارامتر مختلف شروع کردی به جستجو کردن تا بتونی تبیین جامع تری از طرف مقابل داشته باشی...

۰۷ آبان ۹۵ ، ۲۰:۱۶

قورمه سبزی

جمعه های خوابگاه متفاوت ترین لحظه های زندگی ه

گاهی وقتا حس میکنی دلگیر تر از زندان های گوانتانامو هم جایی پیدا میشه که جمعه ها ازت پذیرایی کنن .

۰۵ آبان ۹۵ ، ۰۱:۱۹

حصار شب

حس می کنم بعضی لحظه ها و ساعت ها مثل آدامس کش میان ، انقدر کش میان که نمی دونی باهاش چیکار کنی ...

امشب ازون شباست ، ازون شبایی که انگار انتها نداره .

۰۲ آبان ۹۵ ، ۰۶:۴۸

محل سگ !!!

می گفت: دبیرستان که بودم اتفاقی با چندتا از دانشجوهای علوم انسانی مواجه شدم و لابلای قفسه های کتاب شون چندتا کتاب فلسفی به چشام خورد . ناخواسته دست بردم و یه تورقی کردم.

از اون به بعد بود که توی هر کتابفروشی ای پا میذاشتم قفسه کتاب های فلسفی چشام رو به خودش جذب می کرد ، این شد که کم کم مصمم شدم هر طور که شده توی یه دانشگاه خوب شروع کنم به فلسفه خوندن

۰۱ آبان ۹۵ ، ۰۶:۰۸

سر به بیابان نهادن ....

شنیدی بعضی وقتا میگن از دست فلان کس باید سر به بیابون گذاشت؟

گاهی وقتا باید یه خداوقت درست حسابی به قدیمیا گفت.

۲۹ مهر ۹۵ ، ۰۹:۱۸

مذهب دنیای مدرن


فرقی نداره توی قم توی یه اتاق روبروی تلویزیون نشسته باشی یا اون سر دنیا توی بارسلون وسط نیوکمپ باشی 

مهم نیست سیاه پوست باشی یا سفید پوست ، مرد یا زن ، جوون یا پیر 

وقتی به مذهب دنیای مدرن ایمان آورده باشی ، باید مناسک شم بجا بیاری ، هر جای دنیا که باشی 

رو به قبله و با حضور قلب 

البته قبله ی این مذهب واحد نیست و به تعداد تموم استادیوم های دنیا قبله داریم

امشب کنار دوستان معتقد به مذهب مدرن رو به قبله ی بارسلون در حال ستایش گلادیاتورهای دنیای مدرنیم ، اونم با چه حضور قلبی 


خودمونیم معنویت فوتبالی هم طعم منحصر بفرد خودشو داره !!!

۲۸ مهر ۹۵ ، ۰۷:۵۶

شروع دوباره من

  


وارد کلاس که شدم در انتظار تجربه ای تکراری و فرساینده رو صندلی به نسبت کوچکم نشستم.

در کوچه پس کوچه های ذهنم اتفاقاتی را که احتمال داشت در کلاس جدیدم تجربه کنم مرور می کردم...

خب حتما مثل همه کلاسایی که توی این سال ها ثمره ای نداشته جز به باد سپردن لحظه های جوونی ، توی این کلاس هم قراره مقداری از لحظه های زندگی مو پرپر کنم . اونم چطور !!! با تحمل یه معلم پرحرف دیگه که مثل همه کسایی که توهم معلمی ورشون داشته صرفا میخواد یه سری اطلاعات تکراری رو بچپونه توی انبار ذهن من و بعد سعی کنه بهم بقبولونه که این خرت و پرت هایی که امروز به خوردت دادم رو هیچ جای دیگه دنیا پیدا نمی کردی ...